حجت الاسلام و المسلمین محسن اکبری شاهرودی از اساتید حوزه علمیه قم در گفت وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در ساری، با اشاره به سال ها خدمت در محضر مرجع عالیقدر جهان تشیع آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (ره) به بیان خاطراتی از آن عالم گرانقدر پرداخت.
«برکت نوشتن روایات اهل بیت علیهم السلام»
استاد حوزه علمیه قم اظهار داشت: در یکی از روزهایی که خدمت حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (ره) مشرّف بودم، فرمودند: زمانی مبتلا به درد چشمی شدم که طول کشید و معالجات اثری نمی کرد، یک روز اتفاقاً حالات مرحوم محدّث حاج شیخ عباس قمی (ره) را در کتابی می خواندم و به حکایتی از آن مرحوم برخوردم که دوایی را برای فرزند بیمارش درست کرده و با انگشت مبارکش هم زده بود، همسرشان گفته بودند قاشق بیاورم؟ مرحوم محدث قمی گفته بودند که با این انگشت، هزارها حدیث اهل بیت (ع) را نوشته ام، لازم نیست و همان دوا، موجب شفای آن بیماری شده بود.
وی بیان کرد: آقا می فرمودند که در حال خواندن حکایت، متعلقه ایشان گفته بودند که شما هم این همه روایات و احادیث اهل بیت (ع) را نوشته اید، انگشت خود را به همین قصد و نیّت به چشم بگذارید. ایشان فرمودند: همین کار را کردم و از همان لحظه، ناراحتی شدید چشم که موجب ریزش دایمی آب از چشمم شده بود، کاملاً برطرف گردید. آقا تا آخر هم از جهت چشم، هیچ ناراحتی نداشتند.
یک ماه منبر از کتاب «مصباح الفلاح»
حجت الاسلام و المسلمین اکبری شاهرودی ابراز کرد: در یکی از روزها در محضر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (ره) ذکر خیر مرحوم آیت الله العظمی آقا سید صدرالدین صدر قدس سره بود، مرحوم آقا فرمودند: در یکی از روزهایی که مرحوم والد معظم ما آیت الله آخوند ملا محمد جواد صافی (ره) به قم مشرّف شده بودند، با هم به منزل آیت الله آقای سید صدرالدین صدر رفتیم، واعظ شهیر مرحوم میرزا محمّد تقی اشراقی نیز آنجا بود. ایشان نقل کردند که آیت الله صدر خطاب به آقای اشراقی فرموده بودند که آقای صافی، حقّی به گردن ما دارند که خودشان نمی دانند. آقای اشراقی پرسیده بودند: چطور؟ آقای آقا سید صدرالدین فرموده بود در یک ماه مبارک که مشهد مشرّف بودم و اقامه جماعت داشتم، به اصرار آقایان، منبر هم بر عهده ام گذاشته شد، در همان ایام، یکی از آقایان علما، کتاب شریف مصباح الفلاح آیت الله آخوند ملامحمدجواد صافی را به ایشان هدیه داده بود. آقا نقل کردند که آیت الله آقای صدر در آن جلسه فرمودند کتاب را ملاحظه کردم و دیدم آنقدر مطالب خوب و عالی دارد که تمام آن ماه مبارک را از روی مصباح الفلاح منبر رفتم.
بیش از سی سال خادمی کشیک هشتم
استاد حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: روزهایی که نوبت خادمان کشیک هشتم می رسید، آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (که بیش از سی سال افتخار خادمی کشیک هشتم را داشتند) مشتاقانه «چوب پر» مرسوم خدام را به دست می گرفتند، سپس جلوی درب ورودی روضه منوره می ایستادند و در حالی که ذکری را زمزمه می کردند، با همان «چوب پر» خادمی، لحظاتی را به راهنمایی زایران و شیفتگان حضرتش می پرداختند، بعد از آن وارد دفتر خدام می شدند و پس از احوالپرسی و گفت و گویی کوتاه، دفتر بزرگی را که اسامی خادمان در آن ثبت شده باز می کردند و صفحه مربوط به خودشان را امضاء می نمودند، نکته حایز اهمیت این بود که ایشان در هنگام ثبت تاریخ، آن را به قمری می نوشتند و به آقایانی که آنجا حضور داشتند، یادآوری می کردند که تاریخ اسلامی، تاریخ قمری است و نباید فراموش شود.
همواره در یادِ یار
حجت الاسلام و المسلمین اکبری شاهرودی بیان کرد: آیت اللّه العظمی صافی گلپایگانی (ره)، اشعار ناب توحیدی را مصداق ذکر خدا می دانستند. خاطرم هست در سال های آخر عمر شریفشان، یک بیت را در مواقع مختلف تکرار می کردند که از فرط علاقه شان، آن را به یک خوشنویس دادم، نوشت و روبروی محلّ جلوس ایشان گذاشتیم، که هر کسی می آمد، آقا او را میهمانِ خواندن این شعر الهی می کرد و محفل را لبریز می نمود از عِطر خدا:
سحر گنجشککان در جیک جیکند به تسبیح خدای لا شریکند
وی اظهار کرد: همین معرفت ناب خدا باعث شده بود از هیچ احدی خوف و ترس نداشته باشد، مگر خداوند متعال و مصداق کاملی از آیه شریفه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ یَخْشَوْنَهُ وَ لا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ کَفی بِاللَّهِ حَسِیباً» شده بودند، این چند مصرع شعر را نیز بسیار دوست می داشتند و با گوشت و پوست و خونشان آمیخته شده بود و زیاد تکرار می کردند:
موحّد چو در پای ریزی زَرَش چو شمشیر هندی نهی بر سرش
امید و هراسش نباشد ز کس بر این است بنیاد توحید و بس
انتهای پیام. /










نظر شما